کد مطلب:27800 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:270

محمّد بن حنفیّه












محمّد بن حنفیّه، به روزگار خلافت ابو بكر به دنیا آمد.[1] مادرش از جمله اسیران سپاه اسلام بود كه جزو سهمیه علی علیه السلام قرار گرفت.[2].

محمّد بن حنفیّه، از عالمان و محدّثان روزگار خود و از بزرگان خاندان علی علیه السلام است. او مردی شجاع و قوی دل بود كه در بیست سالگی و به هنگام نبرد جمل،[3] و نیز در نبرد صفّین،[4] پرچمداری سپاه علی علیه السلام را به عهده داشت.

محمّد بن حنفیّه در كربلا حضور نیافت.[5] او پس از به قدرت رسیدن عبد اللَّه بن زبیر، از بیعت با او تن زد و ابن زبیر تصمیم گرفت كه او و عبد اللَّه بن عبّاس را بسوزاند؛ اما سپاهیان مختار، آن دو را نجات دادند.[6].

مختار با وی پیوندی نزدیك داشت و در قیام علیه قاتلان ابا عبد اللَّه علیه السلام با او هماهنگ بود.[7] در برخی متون تاریخی و حدیثی آمده است كه محمّد بن حنفیّه در آغاز، داعیه امامت داشت؛ امّا بعد از مناظره ای با امام سجّادعلیه السلام بر امامت ایشان گردن نهاد.[8].

محمّد بن حنفیّه در سال 81 هجری در مدینه درگذشت.[9].

99. تاریخ دمشق - به نقل از زهری -:مردی به محمّد بن حنفیّه گفت: چرا پدرت تو را در میدان جنگ، پیش می اندازد و به جاهایی می فرستد كه حسن و حسین علیهما السلام را نمی فرستد؟ پاسخ داد: چون آن دو، گونه های اویند و من دستش. با دستش، گونه های خود را حفظ می كند.[10].

100. نثر الدرّ: منافقان به محمّد بن حنفیّه گفتند: چرا امیر مؤمنان تو را در جنگ، جلو می اندازد و حسن و حسین را نه؟ گفت: چون آن دو، چشمان اویند و من دست راست او. پس با دستش از چشمانش دفاع می كند.[11].

101. ربیع الأبرار: علی علیه السلام زرهی را دراز دانست و گفت: باید این چند حلقه از آن كم شود. پس محمّد بن حنفیّه با یك دستش پایین زره و با دست دیگرش قسمت اضافی زره را گرفت و كشید و از همان جایی كه پدرش مشخّص كرده بود، حلقه ها را قطع كرد.[12].

102. شرح نهج البلاغة: چون محمّد [بن حنفیّه] در جنگ جمل از حمله بازماند، علی علیه السلام، خود پرچم را به دست گرفت و پس از آن كه اركان لشكر جمل را در هم ریخت، پرچم را به محمّد بازگردانْد و فرمود: «با كار آخرت، كار اوّلت را محو كن و این انصار، با تو هستند» و خزیمة بن ثابت ذو الشهادتین را با گروهی از انصار - كه بسیاری از آنها از اهل بدر بودند -، در اختیار او نهاد. پس حمله های فراوانی كرد و لشكر جمل را از جایشان بیرون كرد و امتحان خوبی داد.

پس خزیمه به علی علیه السلام گفت: بدان كه اگر امروزْ كسی جز محمّد بود، رسوا می شد و اگر بیم آن داری كه او بترسد - با آن كه از نسل تو و حمزه و جعفر است - ما این بیم را نداریم، و اگر می خواهی جنگ كردن را به او بیاموزی، بیاموز كه آن را به بسیاری آموخته ای.

و انصار گفتند: ای امیر مؤمنان! اگر نبود، آنچه خدای متعال برای حسن و حسین قرار داده، ما هیچ كس را در میان عرب بر محمّد، مقدّم نمی كردیم.

پس علی علیه السلام فرمود: «ستاره كجا و خورشید و ماه كجا! البته او هم دست پُر آمد و نیكو امتحان داد و فضلش محفوظ است؛ ولی از برتری حسن و حسین علیهما السلام بر او نمی كاهد و در فضیلتِ همراه شما، محمّد، آنچه از نعمت خدا به او رسیده، بس باشد».

پس گفتند: ای امیر مؤمنان! به خدا سوگند، ما او را مانند حسن و حسین علیهما السلام قرار نمی دهیم و به خاطر او بر آن دو ستم نمی كنیم و در حقّ وی نیز به خاطر برتری آن دو بر او، ستم روا نمی داریم.

پس علی علیه السلام فرمود: «پسر من كجا همچون پسران دختر پیامبر خدا می شود!».[13].









    1. مختصر تاریخ دمشق: 125/95/23، سیر أعلام النبلاء: 36/111/4، و در آن چنین آمده است: «در سالی كه ابوبكر درگذشت، به دنیا آمد».
    2. الطبقات الكبری: 91/5، سیر أعلام النبلاء: 36/110/4، شرح نهج البلاغة: 244/1.
    3. الجَمَل: 356 و 359، الطبقات الكبری: 93/5، تاریخ الطبری: 514/4.
    4. الطبقات الكبری: 93/5، تاریخ الإسلام: 544/3.
    5. الطبقات الكبری: 100/5، أنساب الأشراف: 317/5، سیر أعلام النبلاء: 36/118/4.
    6. الطبقات الكبری: 101/5، سیر أعلام النبلاء: 36/118/4.
    7. الطبقات الكبری: 99/5، تاریخ الطبری: 561/5 و 580.
    8. الكافی: 5/348/1.
    9. المستدرك علی الصحیحین: 4696 156/3، الطبقات الكبری: 116/5.
    10. تاریخ دمشق: 333/54، سیر أعلام النبلاء: 36/117/4.
    11. نثر الدرّ: 406/1، شرح نهج البلاغة: 244/1.
    12. ربیع الأبرار: 325/3، الكامل: 1193/3.
    13. شرح نهج البلاغة: 245/1.